نویسنده: حسن عبدی پور




 

این نوشتار به بررسی امکان های ناشی از توجه به مفهوم آزادی در نیل به حکومت مهدوی اختصاص دارد. در نوشتار پیش روی، هم چنین، مباحثی در باب مبانی آزادی در اسلام آمده است. بررسی کارکرد آزادی در نظام آفرینش از جمله این مباحث است.
واژگان کلیدی: حکومت مهدوی، آزادی، نظام اسلامی، ظهور، هدایت تشریعی و...
یکی از مباحث مطرح در ادیان و مذاهب اسلامی توضیح مختصات وجودی انسان است. در این مسیر پرسش هایی مطرح می شود. یکی از مهم ترین این پرسش ها آن است که آیا انسان یک موجود مختار و آزاد هست یا به شیوه ای محدود، محصور و جبری در زندگی مادی قرار گرفته است؟». به دیگر سخن آیا انسان در تعیین سرنوشت خود سهمی دارد یا اینکه سرنوشت او از قبل رقم خورده است و او یک بازیگر است که در میان بسیاری از محدودیت ها و یک دایره جبری زندگی می کند.
در نظام آفرینش، طبق تعالیم قرآنی، دو نوع از هدایت داریم: تکوینی و تشریعی
بر اساس هدایت تکوینی، خداوند به مثابه خالق نظام خلقت و آفرینش قدر هر چیز را به درستی تعریف کرده است و قضای مقدر برای آن را مقرر نموده است. در واقع قضا و قدر الهی، به این معنا، بیانگر اندازه های مشخصی است که نظم و نسق این عالم را شکل می دهد.
انسان هم در این نظام گسترده هدایت تکوینی قرار می گیرد. به این ترتیب، خواسته یا ناخواسته، آدمی در برخی از حوزه ها، هم چون اقتضائات جسمانی خود، به شیوه ای کمابیش از پیش تعیین شده و مشخص گردیده زندگی می کند. پرواضح است که آدمی نیز، هم چون بسیاری از دیگر موجوات، به آب و تغذیه مناسب نیاز دارد و بدن آن بر اساس مکانیزم هایی مشخص، هم چون گردش خون،‌ عمل می کند.
در کنار این هدایت تکوینی ما با هدایت تشریعی مواجه هستیم؛ هدایتی که تبعیت از آن به صورت مختار رخ می دهد و نتایج پیروی آگاهانه و مختارانه از آن ارج و قرب آدمی را در درگاه الهی مقرر می دارد. حتی، مطابق ادبیات اسلامی، همه خلقت و این جهان مادی را باید بهانه آن دانست که آدمی به هدایت تشریعی تن در دهد و به مسیر صحیح وارد گردد. اینجا است که می توان دانست چرا، و چگونه، ‌مطابق دین اسلام انسان موجودی برتر و اشرف مخلوقات عالم هستی است. انسان، که به تعبیر نورانی قرآن اشرف مخلوقات است، هنگامی به تحقق هرچه بیش تر این مرتبه اشرفیت نایل می شود که بر اساس آزادی و از سر اختیار مسیر هدایت الهی برگزیند و به آن پایبند گردد. در واقع مسیر سعادت در اجرای شریعت است و، از آن جا که انسان بسیاری از مسائلی که از حوزه عقلانی خارج است را درک نمی کند، خداوند هدایت تشریعی را به وی عرضه داشته است. در عین حال مطابق اسلام،‌ ضمن اینکه لازم است از نقل استفاده شود، باید به عقل نیز تکیه گردد. پس در دیدگاه اسلام انسان اسلام انسان موجودی برتر تعریف شده است که دارای فکر، اندیشه و قدرت و از این رو برخوردار از آزادی است.
برخی از فرق ناصحیح در جهان اسلام،‌ نظیر اشاعره، به ویژه در دوره امویان، انسان را محدود و مجبور معرفی می کنند و مختار بودن انسان را به شکلی زیر سؤال می برند. جالب آن که در دوره بنی امیه مسئله جبر به عنوان تئوری و مبنای فکری حکومت نیز مطرح می گردد. پرواضح است که چنین رویکردی در اندیشه اموی موجب آن می شود که حاکمان ظالمی مانند معاویه و یزید، به دلیل عملکرد خود، مورد بازخواست واقع نشوند و بتوانند خود را فاقد اراده و مأموری در پیشگاه اراده کرده حضرت حق معرفی کنند. در مسئله کربلا و شهادت مظلومانه و قهرمانانه امام حسین (علیه السلام) و فرزندان و یارانشان، زید این گناه بی مانند و ناشایست را به مشیت الهی نسبت می داد و می کوشید از خود سلب مسئولیت بکند. البته واضح است که حتی سخن غلط یزید نیز جنبه اعتقادی نداشت و بیانگر مافی الضمیر وی نبود و این حاکم فاسق از سر عدم اعتقاد به دین و خباثت وجودی به این عمل ننگین تن در داده بود.
متأسفانه رویکرد مشابهی از سوی برخی از خلفای بنی عباس، به شکلی دیگر، پی گیری شد. به هر حال این تفکر غلط (بی اراده دانستن آدمی) حرکت انسان را به سمت سرنوشت بی معنا می کند و از انسان موجودی محکوم به تحمل شرایط می سازد.
خداوند می فرماید: «فذکر انما انت مذکر. لست علیهم بمصیطر»؛ (خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست و تو مسلط بر تبدیل کفر و ایمان آن ها نیستی).
خداوند در این آیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تذکر می دهد که وظیفه ایشان غیر از این نیست که مردم را دعوت به معروف و نهی از منکر نمایند؛ و حضرت در حوزه تبدیل کفر و ایمان مردم،‌ به دلیل مختار بودن آن ها، تسلطی ندارند.
این مسئله نشانه زیبایی خلقت آدمی از جانب حضرت حق است. در واقع مختار بودن آدم محصول اراده پروردگار در خلق چنین موجودی است. خداوند در مورد انسان، بر خلاف فرشتگان، نخواسته است که عبادت بدون اختیار انجام گردد. لازمه این مسئله اعطای قدرت اختیار به آدمی بود. موجودی که از قدرت تفکر و تعمق برخوردار است و می تواند بر اساس خرد خود هدایت تشریعی حضرت حق را دریابد و به آن ره سپارد.
کارکرد پیامبران الهی ارایه این هدایت تشریعی است. هدایتی که به رفع موانع و زنجیرها از پای عقل انسان می انجامد و گره از کار وی می گشاید. به این ترتیب فارغ از هدایت الهی نمی توان امیدی به عقل آدمی بست و گمان برد که در چنین شرایطی فضای آزادی مشکل آدمی را حل می کند. پرسش بعدی آن است که آیا آزادی انسان در زمان غیبت و در تعیین سرنوشت انسان ها و ظهور دولت مهدی (عج الله تعالی) نقشی دارد؟ نشق انسان در ظهور منجی موعود، ‌که بیانگر تحقق قدرت الهی است، چیست؟ در طول تاریخ قرون نزدیک به ما، پس از عصر نوزایی و رنسانس تا به امروز، انسان غربی تلاش کرده است تا با به دست گیری سرنوشت خود به آزادی ای برسد که منجر به سعادت می شود؛ با این حال در بسیاری از جهات، هم چون پرورش انسان متعالی و...، راه به جایی نبرده اند و موفق نگردیده اند. در واقع نیل به تعالی، که هدف بزرگ خلقت است، برای ایشان میسر نشده است. در مقابل اسلام از یک سوی امر به حضور انسان در حوزه عمومی می کند و از او می خواهد تا از آزادی خود در راه صحیح بهره برگیرد و از سوی دیگر این حضور را درون حکومتی تعریف می کند که مشروعیت الهی دارد و شیوه تخصیص اقتدار در آن دین مدارانه است.
مشکل حکومت های غیرالهی در آن است که صرفاً وجه مادی آدمی را می بینند و درکی از بخش معنوی روح و روان انسان ندارند. این در حالی است که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است.
حکومت حضرت ولی عصر (عج) نیز به این هر دو بال توجه خواهد نمود: هم نیازهای مادی مردم را در سایه عدالت پیگیری خواهد نمود و هم به نیازهای معنوی و رشد فکری انسان ها توجه خواهد کرد.
به این ترتیب حکومت صاحب الزمان (عج) هم امنیت را به ارمغان می آورد و هم آزادی را به انسان می دهد. این حکومت ایده آل آسمانی، که تحقق آن وعده ادیان الهی بوده است، مخالف هرگونه تبعیض و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود. نگاهی به تاریخ نشان می دهد که معمولاً حکام جائر، به صورت سازمان یافته، انسان ها را مورد ظلم و تعدی قرار داده اند و مانع از رشد فکری ایشان گردیده اند. به زبانی دیگر جائران در تاریخ معمولاً انسان ها را در استضعاف فکری قرار داده اند که بدترین ظلم به انسان است. علت این مسئله عدم ارتباط ساختار حکومت با خداوند بوده است. آنچه در نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاد تصحیح این ساختار بود. هرچند تکمیل این وضعیت با ظهور امام عصر(عج) میسر می شود؛ ولی گامی که با این نقلاب برداشته شد تاریخی و بی مانند بود. تجربه انقلاب اسلامی نشان داد که حتی در عصر غیبت نیز می توان در مسیر صحیح حرکت کرد و در راه درست گام برداشت.
امام عصر(عج) آزادی را، در معنای صحیح اخلاقی و معنوی آن، به جد گسترده خواهند نمود و زمینه ساز رویکرد هرچه بیش تر آدمی به خلقت فطری خود خواهند شد. انسان در چنین فضایی به بالاترین موقعیت انسانی خود دست می یابد. این یعنی تحقق آن چیزی که وعده الهی بوده است.
این نظام مهدوی هم چنین زمینه رشد فرهنگی جامعه را فراهم می آورد؛ یعنی در نظام مهدوی فرهنگ جوامع، که بیانگر رشد و تعالی روحی انسان ها است، بیش ترین مجال را برای رشد می یابد. هم از این روی در نظام جمهوری اسلامی نیز، که با الگوگیری از آن نظام الهی طراحی شده است، فرهنگ اهمیتی والا و بی مانند یافته است. واقعیت آن است که هیچ موهبتی بالاتر از این نیست که انسان در سایه حکومت برقرار کننده عدالت و قسط از این آزادی برخوردار باشد که به اندازه توازن و استعداد خود از مواهب دنیوی بهره مند شود و زمینه تعالی اخروی خود را فراهم آورد. اینجا است که نظام مهدوی را وعده الهی و آرمان بزرگ دین خاتم معرفی کرده اند.
از نظام مقدس جمهوری اسلامی که با هدف زمینه چینی برای حکومت عدل مهدی(عج) تشکیل شده است که بگذریم دیگر نظام های موجود مادی اندیش هیچ یک در راه تحقق بخشی به آرمان هایی از این دست قرار ندارند. این به دلیل آن است که این نظام ها به بها دادن به امیال صرفاً نفسانی انسان روح آزادگی را در وی می کشند و توان گزینش احسن را از او می ستانند. در این نظام ها ما شاهد حکومت سرمایه و ثروت هستیم.
وقتی که خدای بزرگ، که حاکم مطلق است، انسان را بر سرنوشت خود حاکم کرده است و این را مقتضای اراده و اختیار انسان قرار داده است انسان ها حق ندارند که اسباب قرارگیری آدمی را در مسیر هدایت تشریعی از میان بردارند و وی را در گیر و دار اقتدار قدرت هایی قرار دهند که مبنای آن ها زور و ثروت است. مطابق سنت الهی جامعه انسانی آزاد است که به اقتضای مسئولیتش برای رسیدن به اهداف بلند وحیانی و تعالی دینی عمل کند و هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از وی سلب کند یا در خدمت منافع خود قرار دهد. امروز مکاتب بشری این حق ذاتی انسان را از وی سلب کرده اند و انسان ها را در استضعاف قرار داده اند.
حضرت طومار حکومت های مادی و غیرالهی را جمع می کند و سعی می کند با برقراری قسط و عدل و حاکمیت احکام نورانی اسلام زمینه و بستر رشد و تعالی انسان را فراهم آورد. انسان عصر حکومت مهدوی در سایه آزادی های مختلف مطابق با طبع انسان و برآمده از اخلاق، به نهایت آرزوهای خود دست پیدا می کند و به جایگاه خلیفه الهی می رسد. چنین انسانی جانشینی خدا بر روی زمین را تجربه می کند. اینجا است که می توان به مضامین ادبیات دینی مبنی بر خلیفه اللهی آدمی بر زمین پی برد. بر این اساس خلافت انسان،‌ که از جانب خداوند به وی تفویض شده است، به معنای واقعی کلمه در نظام مهدوی تحقق پیدا می کند. نگاهی به تاریخ نشان می دهد که هیچ کدام از ائمه معصومین (علیهم السلام) این فرصت را نیافتند که جامعه را به معنای حقیقی کلمه پر از عدل و داد بکنند؛ اما در حکومت مهدوی این فرصت را خداوند به انسان می دهد و به انسان نشان می دهد که در همین جهان مادی هم می تواند تجربه کاملی از زندگی خلیفه الهی را داشته باشد. خوشبختانه ما ایرانیان این فرصت را یافته ایم که در حکومتی زندگی کنیم که به لحاظ ساختاری نزدیک ترین تجربه عصر غیبت به ایده آل های حکومت مهدوی بوده است. طبعی پاسداشت هرچه بیش تر این تجربه مهم بر عهده تک ما است.

ویژگی های گفتمان مهدوی

گفتمان مهدوی دو ویژگی مهم دارد:
- مباحث آن برای همگان فهمیدنی است و به اصول اصلی مورد مطالبه آدمی به شیوه ای رسا و گویا اشاره می کند.
-موافق طبع است و آرمان هایی را ارایه می دهد که انسان ها، در سطوح مختلف، علاقه به آن را در درون خود احساس می کنند.
وظیفه کنونی ما در قبال این گفتمان، با لحاظ دو ویژگی پیش گفته، ‌برجسته سازی عناصر این گفتمان است. این گفتمان، تا کنون، همیشه در شرایط دشوار شیعه را کمک کرده است و نوعی آرمان گرایی ارزشمند و مثبت را در اندیشه شیعی زنده نگاه داشته است.
نگاه به مهدویت، و گفتمان عدل و داد و در حکومت مهدوی، قبل از انقلاب در نگرش برخی بیانگر یک نگاه ایستا بود که مطابق آن عده ای معتقد بودند باید صبر کرد تا زمین پر از ظلم و جور شود؛ تا حضرت ظهور کند و مردم در رکاب حضرت (عج) قرار بگیرند. این رویکرد صحیح به اندیشه مهدویت نبود. مطابق این برداشت انسان بدون اراده است و باید کاملاً تا زمان ظهور منفعل باقی بماند.
این ایده ناصحیح با انقلاب اسلامی عوض شد. فلسفه منجر به انقلاب اسلامی در مقابل این نگاه قرار می گیرد. در واقع پس از انقلاب می بینیم که وقتی که ایران به آزادی و استقلال می رسد نگاه ها به گفتمان مهدویت نیز تصحیح می شود متفاوت می شود.
در طول سی و سه سال انقلاب اسلامی و مردم تلاش کرده اند که حکومتی الگو را، با الهام گیری از حکومت عدل مهدوی، عرضه دارند. تحولاتی که امروزه در کشورهای اسلامی در قالب انقلاب ها و جنبش ها می بینیم به خاطر این است که مردم، با الگوپذیری از این انقلاب، ‌تصمیم به آن می گیرند که استقلال و آزادی داشته باشند و در مقابل استکبار بایستند. طبعاً تشکیل حکومت هایی که الگوی آن ها حکومت دینی است به گسترش فضای مساعد برای تعالی انسان منجر می شود. چه آن که در حکومت عدل مهدوی است که انسان ها از این وضعیت های ناهنجار حکومت های مادی نجات پیدا خواهند کرد و امکان رشد و کمال را پیدا می کنند.
در واقع آرمان مهدوی یک آرمان شهر و یک ناکجاآباد نیست بلکه یک حکومت حقیقی و فراگیر است و تمام امکانات مادی و معنوی را بسیج می کند که انسان ها بتوانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند؛ امیدواریم که حرکت انسان معاصر در مسیر زمینه سازی موعود منجی تقویت شود. حرکتی که در همه ادیان به آن سفارش شده است.
نکته پایانی آن که ما باید آن موعود را به درستی بشناسیم و وظیفه خود را نسبت به آن تعیین بکنیم. این وضعیت بیانگر امیدی حقیقی است که برخلاف امیدهای مادی غیر حقیقی به انسان کمک می کند که به تلاش خود ادامه بدهد تا از مشکلات نهراسد و با مشارکت در مسائل اجتماعی بسیاری از مشکلات خود را کاهش دهد.
منبع مقاله: نشریه خردنامه همشهری شماره 101